عزیز دل مامان و بابا

بدون عنوان

1393/1/9 2:13
نویسنده : مامان
305 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقته نتونستم بیام و از دخمل گلم و شیطونی های و شیرینی هاش بنویسم این مدت خیلی سرم شلوغ بود البته تو محل کارم مسئولیتی که یه دوسالی به بهونه دیانا ازش فرار کرده بودم دوباره بعهدمه.

عزیز دلم این مدت خیلی شیطون و ناز شده کلی شعر جدید حفظ کرده سوره کوثر رو هم از خاله مونا یاد گرفته اسم اکثر خواننده ها رو هم بلده چند وقته پیش یه چیزی شبیه سانتیمتر اورده پشت من درست کارور پشت و میگه بزار اندازتو بگیرم عزیزم فهمیدم خالش وقتی می خواسته اندارشو برا لباس عید بگیره یاد گرفته

چند وقت پیش بردمش پارک یه پسر نه ده ساله داشت میدوید داد دیانا بهش میگفت ندو بچه جون میوفتی آ

خانوم که تو پارک بود گفت تو جوجه ای اینم گفت نه دیانایم هر وقت میریم بیرون کلی لپ شو میکشن البته فک میکنن من نمی بینم منم به روی خودم نمیارمابرو

عاشق لوازم آرایشه یه مدته گیر میده میگه روجه لب بزنم هر کی هم که رژ زده باشه میگه لبات خوشگل شده  رجه لب زدی.

امسال عید به اتفاق مامانی نا و خاله موناینا و دایی محمد رفتیم متل قو بعدش هم آستارا روز 6 ام هم برگشتیم .عکسها در ادامه

دیانا در آستارا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)